به گزارش پايـگاه جوان انقلابي؛ «آيا در زمان حيات شهيد خود به اين نکته توجه داشتيد که آنها از اولياء الهي به شمار ميروند؟ شهيدي که در سوريه، عراق و در هر مکان و زماني، شهيد شده باشد همانند اين است که جلوي در حرم امام حسين (عليه السلام) شهيد شده است؛ چراکه اگر اين شهيدان نبودند، اثري از حرم اهل بيت(ع) نبود.» اين سخنان نقل قولي است از فرمايشات امام خامنهاي است در جمع خانوادههاي شهداي مدافع حرم که به تنهايي گوياي منزلتي است که ميتوان براي اين شهدا تصور کرد.
ـ
امروز مادر شهيد حسين اميدواري گذري کوتاه از زندگي براي براي ما روايت مي کند.
ـ
ـ
زندگينامه
ارديبهشت 1365 کودکي پا به عرصه وجود گذاشت که نامش را حسين ناميدند و در شناسنامهاش «حسين اميدواري» نقش بست. در سن 8 سالگي به ميدان معلم يافتآباد نقل مکان کردند و حسين عضو بسيج مسجد علي ابن موسي الرضا(ع) شدند و مدتي هم در کانون قرآن مسجد مشغول فعاليت شد.
ـ
حسين در خانوادهاي پرجمعيت به دنيا آمد و 11 خواهر و برادر داشت. آخرين پسر اين خانواده بود و گوش به فرمان پدر و مادر، آنها را احترام ميکرد. قرآنخوان بود و هر روز مسجد ميرفت و در کلاسهاي قرآن شرکت و قرآن تلاوت ميکرد. دوران کودکي حسين در محله امامزاده زيد(ع) گذشت. از همان کودکي فعاليتهاي مذهبي مسجد و امامزاده شرکت ميکرد و به ياد دارم روز عاشورا از صبح اول وقت که دستههاي مختلف عزاداري به امامزاده ميآمدند براي آنها اسفند دود ميکرد و از عزاداران پذيرايي ميکرد.
ـ
حسين از همان دوران، تلاوت قرآن را شروع کرد و در مسجد محل قرآن ميخواند. وي جواني ساده، سر به زير و مطيع بود و هرگاه کاري از او ميخواستيم فوراً اطاعت ميکرد. پس از کسب ديپلم علوم انساني در سال 1385به خدمت سربازي رفت. در طول 2سال سربازي دو مرتبه سرباز نمونه معرفي شد. پس از پايان سربازي مشغول به کار شدند. در سال 1394 متوجه شدند به سوريه نيرو اعزام ميکنند و براي اعزام به سوريه ثبت نام کرد. در آخرين محرم زندگيش هم خادم هيئت محبان حضرت فاطمه زهرا(س) در شادآباد شدند.
ـ
ـ
مادر شهيد: در کودکي هنگامي که بچهها ميخواستند به مدرسه بروند برايشان آيهالکرسي را ميخواندم و پشت سرشان فوت ميکردم. حسين هميشه ميگفت: من اين آيهالکرسي مادر را هميشه کنارم احساس ميکنم و هنگام لغزشها و حتي هنگامي که کسي قصد آزار و اذيت من را در مدرسه دارد آيهالکرسي مادر به دادم ميرسد.
ـ
اولين باري که حسين در جلسه قرآن استاد زکيلو تلاوت کرده بود استاد به وي گفته بود شما از سبک هر قاري يک خط گرفته و ميخوانيد. حسين هم به استاد گفته بود : مادرم هر روز از راديو تلاوتهايي را گوش ميدهد و به ما ياد ميدهد. استاد زکيلو حسين را به تقليد از سبک عبدالواسط تشويق کرده بود.
ـ
حسين از همان کودکي به حلال، حرام و حقالناس خيلي اهميت ميداد. طوري نبود بخواهد بچهاي را بزند يا کسي را اذيت کند. بارها در خيابان او را ميديدم که سرش پايين است و کار خودش را ميکند. دور و اطراف ما مدرسه دخترانه است و وقتي مدرسهها تعطيل ميشدند خيابان شلوغ ميشد که بيشتر جمعيت را هم همين خانمها تشکيل ميدادند. روي همين حساب دائم سرش پايين بود و اصلاً دور و اطراف را نگاه نميکرد.
ـ
از همان طفوليت در مسجد بزرگ شد و جو فرهنگي مسجد بر او غالب بود. اصلاً در کوچه و خيابان نبود و در مسجد و هيئت تحت تأثير آموزههاي ديني قرار داشت. من سواد ندارم، البته ميتوانم قرآن بخوانم، اما معاني آن را نميتوانستم بخوانم و درک کنم. حسين هرشب يک حزب از قرآن را ميخواند و معاني آن را براي من شرح ميداد. با کمک حسين اکنون ميتوانم معاني آيات را هم بخوانم.
ـ
يک روز خواهرش به حسين گفت: من قرآن ميخوانم، ولي عامل به آيات قرآن نيستم آيا درست است که خواندن قرآن را ادامه بدهم: حسين در جواب گفت: يک پايت قطع شده که عامل به قرآن نيستي آيا ميخواهي پاي ديگرت را نيز قطع کني. خواندن قرآن را ادامه بده تا عامل به آيات هم بشوي.
ـ
حسين دبيرستان را که تمام کرد خواست وارد دانشگاه شود، ولي به دليل يکسري مشکلات نتوانست. بعد از آن وارد کار آزاد شد. بعد از مدتي وانت گرفت و در کار مبل و صندلي بود. در همين کارش هم دنبال هر لقمهاي نبود و اگر احساس ميکرد طرف مقابلش پايش ميلرزد کارش را قبول نميکرد. تمام کارهايش براي رضاي خدا بود و اصلاً درگير بده و بستان و درگيريهاي بازار نبود.
ـ
حسين اولين بار در سال 82 به صورت دانشآموزي به مکه رفت. در سال 90 نيز به عنوان کمک دست من و پدرش همراه ما به مکه آمد. خودش ميگفت: در سال 82 روزي دو مرتبه به زيارت بقيع مي رفت، ولي در سفر دوم تمام هم و غم من اين بود که بتوانم خدمتي به پدر و مادر بکنم تا آنها بتوانند زيارت خوبي داشته باشند، به گونهاي که در اين مدت فقط يکي دوبار توانستم به زيارت بقيع بروم و هرگز ازاين کارم پشيمان نيستم.
ـ
پس از ديپلم با کمک خواهرش وانتي خريد و 9 ماه از صبح تا شب کار ميکرد و هر روز که برميگشت سهم خواهرش را اول ميداد. حسين بسيار مقيد به کسب مال حلال بود و از اسراف دوري ميکرد. دو سال پيش با پرداخت 500 هزار تومان پياده به کربلا مشرف شد و سال گذشته نيز قرار بود 700 هزار تومان پرداخت کند و به پيادهروي اربعين برود، ولي پول را براي پرداخت اجاره خانه يک مستحق پرداخت کرد. در عوض در خواب به زيارت حرم امام حسين(ع) رفت. حسين قبل از اعزام به سوريه وانت را فروخت و در خواب ديده بود که سفرش بازگشت ندارد. در خواب ديده بود که خانمي سه ساله دست تعدادي را ميگيرد و جلو ميبرد و يکي از اين افراد حسين بود. شب شهادتش نيز خواب ديده بود که امام حسين(ع) وي را دعوت کرده است.
ـ
ـ
خصوصيات شهيد
حسين در طول 29سال زندگي دنيايي در هر کاري سعي ميکرد رضايت خدا را مد نظر داشته باشد. باغيرت، رئوف و مظلومپناه بود. اگر دست به کاري ميزد سعي ميکرد به بهترين نحو آن کار را به پايان برساند. فردي خوشرو و خوشبرخورد بود. اگر کسي به کمک نياز داشت تا آنجايي که ميتوانست به کمک آنها ميشتافت. در کارهايش بسيار صبور بود. شوخطبع بود در حالي که باعث شکستن عزت نفس کسي نميشد (هرگز کسي را مسخره نميکرد).
ـ
حسين علاقه و ارادت خاصي به اميرالمؤمنين(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) داشت؛ به طوري که در تمامي لحظات زندگي، اين دو معصوم را بر زندگياش ناظر و حاضر ميديد و در تمامي اعمال و رفتارش تا جايي که طاقت بدني و توان روحي و رواني داشت، از حضرت علي(ع) و توصيهها و حکمتهاي ايشان پيروي ميکرد و معتقد بود بايد به گونهاي زندگي کنيم که انگار در برابر آن حضرت گام بر ميداريم. پسرم اعتقاد داشت که اگر کاري براي رضاي خدا و تأييد اميرالمؤمنين علي(ع) انجام ميدهد، در اصل خدمتگزاري به خود است نه به دين.
ـ
در زندگي اجتماعي و رفتار با خانواده در عين اينکه انسان بسيار کوشا و پرتلاشي بود، اما خيلي بشاش و خوشاخلاق بود. با ورودش به هر مجلس و ميهماني، همه متوجه تغيير فضاي آن جمع ميشدند، زيرا حسين با همه مزاح ميکرد، اما هرگز دل کسي را در شوخي و مزاح نميشکست. حسين به اندازهاي مهربان بود که هرگز کينه کسي را به دل نميگرفت. هرگز به خود اجازه دخالت و سرکشي در زندگي ديگران را نميداد، به همين دليل هرگز درباره کسي هم قضاوت نميکرد و معتقد بود خداوند و برگزيدگانش بهترين قاضيهاي جهان هستند.
ـ
حسين معتقد بود؛ تدبر در يک آيه قرآن و عمل به آن بهتر از تلاوت تمام قرآن است، بدون اينکه معني آيات را بفهمي. حسين آرزو داشت هميشه در اعمال و رفتارش مظهر انجام بسمالله الرحمن الرحيم باشد و از اين جهت بسيار مهربان بود. سادگي يکي از خصوصياتش بود، بارها اتفاق ميافتاد که بر سر سفره غذاي تازه را نميخورد و باقيمانده غذاي وعدههاي قبل را براي جلوگيري از اسراف مصرف ميکرد.
ـ
وقتي خصوصيات اخلاقي حسين را نگاه ميکردم زميني نبود. به راحتي از طلب مالياش ميگذشت. سختيهايي به خودش ميداد و پا روي نفسش ميگذاشت. يک دستنوشته دارد که چند صفحهاي درباره شهادت نوشته است. اين چند صفحه نشان ميدهد خودش را کاملاً آماده شهادت کرده بود. در وصيتنامهاش هم نوشته بود جاهلي که او را به شهادت ميرساند ميبخشد، ولي دو گروه پوچگرا و رياکار را هيچگاه نميبخشد. حسين مسائل شخصي را ميبخشيد و فکر ميکنم چون اين دو گروه مسئله شخصياش نبوده را نبخشيده است.
ـ
ـ
مدافع حرم شدن حسين قصه ما
حسين کاري را در قم گرفته بود که با يکي از بچههاي آنجا آشنا ميشود. با هم صحبت ميکنند که در آخر حرفشان به رفتن به سوريه ختم ميشود و يک ماه در مسجد جمکران بيتوته ميکند. بعد از اين بحث، پسرم از قم به تهران ميآيد تا کارهايش را انجام دهد. سر بحث سوريه وانتش را فروخت. يکي از دوستانش هم همان دوران خواب ديد که حضرت رقيه دست حسين و چند نفر ديگر را ميگيرد و از صف جدا ميکند. اين خواب عزم حسين براي رفتن را جزمتر کرد. يک شب براي شام به خانه برادرش رفت. برادرش چند تا کاپشن و دستکش داشته که ميخواسته به حسين بدهد، ولي هر کاري کرده قبول نمي کند. خودش وسيلههايش را خريده بود. گفت: اگر برگشتم حتماً آنها را برميدارم. حسين در فکر رفتن به سوريه نبود. يک دفعهاي پيش آمد، آموزش ديد و اعزام شد.
ـ
حسين تا اسمش براي حرکت به سوريه در بيايد بسيار بيتابي ميکرد و بالاخره خواب امام زمان(عج) را ميبيند که با زبان فصيح عربي به حسين ميگويند: “ما اسم تو را در گروه طيار نوشتهايم و تو خواهي آمد. و در عصر همان روز به او اطلاع دادند که در گروه طيار ثبتنام شده است.”روزهاي آخري بود که حسين در تهران بود و از آنجا که به ما ثابت شده بود که حسين برود سوريه ديگر بر نميگردد پس تمام سوالاتمان را از او پرسيديم. و يکي از دغدغه هاي ذهني خواهرش اين بود که بعد شهادتش دوست دارد کجا به خاک سپرده شود ،اين سوال سخت را با هر زحمتي که بود بالاخره با گريه از حسين مي پرسد و حسين ميگويد : من را در بهشت زهرا قطعه 26 در کنار ايستگاه صلواتي بچههاي مسجد حضرت علي بن موسي الرضا(ع) به خاک بسپاريد. بعد از شهادتشان در آن قطعه جا نبود و بالاجبار در قطعه 50 به خاک سپرده شد و مدتي بعد يک ايستگاه صلواتي در کنارش بر پا شد. که در خواب ديدم وصيتنامه حسين در دستم است و مي گويم با اين که در قطعه 26 نشد بروي، ولي الان در قطعه 50 ايستگاه صلواتي زدند به نام حضرت زينب (س) و به نوعي وصيتت انجام شد. و بعد از يک مدتي که رفتم بهشت زهرا ديدم نام ان ايستگاه صلواتي همان نام حضرت زينب( س) است.
ـ
ـ
نحوه شهادت حسين از زبان همرزمش
شب قبل از عملياتي که بچهها شهيد شدند ما در اتاق فکر داشتيم براي بچهها پستهايي را مشخص ميکرديم و به شهيد مرتضي کريمي که فرمانده بود گفتم اسم اميدواري را در اين عمليات ننويسيم، چون خيلي مطمئن است که شهيد مي شود، در همين افکار بوديم که ناگهان شهيد اميدواري به داخل آمد و گفت: اسم من را بايد بنويسيد نکند بگوييد اين شهيد ميشود و اسمم را ننويسيد من بايد بيايم. اين سخن او همه را متعجب کرد زيرا اصلا خبر نداشت که ما در چه فکري هستيم و کسي هم از اتاق خارج نشده بود تا به او اطلاع دهد.
ـ
تک تيراندازها تيري به قلبش ميزنند. به حالت سجده روي زمين ميافتد و وقتي بلندش ميکنند، ميبينند خون زيادي از بدنش رفته است به او ميگويند حسين چيزي نشده ما تو را به عقب برميگردانيم که نگاهي ميکند، لبخندي ميزند و تمام ميکند. چند دقيقه بعد از شهادت او، عليرضا مرادي هم شهيد ميشود. شهيد مرادي حسين را عقب تويوتا ميگذارد و ميخواسته به عقب بياورد که دوباره موقعيت طوري ميشود که به جلو ميرود. جلو که ميرود يک تير به کتف و چند تا به پهلويش ميخورد. مرتضي کريمي هم در همان روز شهيد ميشود. حسين 21 ديماه به شهادت رسيد.
ـ
ـ
خبر شهادت حسين
وقتي خبر شهادت حسين را دادند تا يکي دو ماه صبحها براي نماز صبح بيدار ميشدم برايم سخت بود، به ياد حسينم ميافتادم و دوري او را حس ميکردم و گريه ميکردم. ديدم ديگر به دليل گريه زياد توانايي خواندن قرآن را ندارم، با گريه رو به عکس حسينم کردم و گفتم حسين، مامان خودت به من صبر بده. و همان صبري را که خواستم به من داد.
ـ
ـ
بعد از شهادت حسين
حدوداً 5 ماه بعد از شهادتشان شانهء مادرمان بسيار درد گرفت و ما به چند پزشک مراجعه کرديم، ولي بهبودي حاصل نميشد و در يکي از شبها حسين آقا به خوابم آمد و گفتند: داروهاي فلان دکتر که يک قرص هنگام صبح و ديگري در شب است را به مادر بدهيد، ان شاءالله خوب ميشود. همين کار را کرديم و مدتي بعد بيماري تسکين يافت.
ـ
ـ
وصيتنامه شهيد
ـ
ـ
پروردگارا، اي تنها کس بيکسان. شما خود بيشتر از هر کس ديگر آگاه و ناظر بر اعمال اين بنده حقير بوده و هستي. از آن رو ميداني که اين بنده حقير تماماً در کوشش و تلاش مداوم بودم، تا بلکه مشکلات دنيوي خود و اطرافيانم را مرتفع سازم. بلکه بإذنالله بتوانم اين جمع مذکور را طبق فرمايش شما تبديل به بهشت کنم. در آن مسير انجام وظيفه ميکردم که ما را مأمور به نگهباني از حرم خانم حضرت رقيه(س) کردند و ايشان مهر تأييد برات ما را زدند و فرصت خدمت به اين خانم عزيز، بدينوسيله براي ما مهيا شد و ما نيز از خداخواسته لبيک را گفتيم و لباس جهاد را برتن کرديم.
ـ
پروردگارا! اگر که خواستي اين بنده حقير را به بهشت خود ببري و يا اين که به جهنم که ساخته خودمان است، بيندازي، شما خود صاحب اختيار هستي و اين بنده خسران ديده در هر صورت راضي به رضاي شما خواهم بود. فقط اين که دوست دارم مطلبي را با شما در ميان بگذارم که تو خود ميداني، آن از دل من بر ميخيزد. پروردگارا! اگر در طول دوران زندگيم در عالم مادي دچار خطايي شدهام، شما آن خطاي بنده حقير را به حساب دشمني من با خودتان تلقي نکنيد و دوست دارم که آن خطا را روي ضعف و احمقيتهاي اين بنده حقير نسبت به خودش برداشت کنيد و به اين وسيله شما را قسم ميدهم اين بنده را به خاطر ضعفها و احمقيتهايش، در رديف دشمنانتان قرار ندهيد.
ـ
و البته در ادامه دوست دارم در همين جا رضايت خودم را از جاهلي که بنده را به قتل ميرساند تسليم شما کرده و البته شکايت خود را نيز از دو گروه نزد شما تا روز قيامت به امانت بگذارم.
ـ
گروه اول؛ کساني که خود در پوچگرايي هستند و براي آنکه آن ننگ را از دوش خود بردارند، در صدد برميآيند تا ما را در راهي که هستيم، بيهدف نشان دهند. و گروه دوم؛ کساني هستند که با مکر و ريا سعي ميکنند به تفريح يا براي به دست آوردن منافع دنيوي، روي خون شهدا موج سواري کنند.
مدافعان حرم حقوق ميليوني مي گيرند؟
معاون حقوقي و امور مجلس سپاه گفت: کساني را که براي دفاع از حرمين اعزام ميکنيم، حقوقي را ميگيرند که در تهران دريافت ميکنند؛ طرح سخناني مبني بر پرداخت حقوق ميليوني به مدافعين حرم، حرفهايي بي ربط است.
به گزارش افکارنيوز، سردار محمدرضا يزدي معاون حقوقي و امور مجلس سپاه با اشاره به صحبتهايي که در خصوص پرداخت حقوق ميليوني به مدافعين حرم مطرح ميشود، اظهار داشت: حضور رزمندگان ما براي انجام فعاليت مستشاري در عراق و سوريه، به درخواست مسئولان اين کشورها صورت ميگيرد؛ يعني اعزامهايي که براي فعاليت مستشاري در اين کشورها انجام ميشود براي دفاع از حرم اهل بيت(ع) بوده، و اين هم بنا به درخواست مسئولان کشورهاي مورد اشاره است.
وي افزود: بنابر اين کساني را که اعزام ميکنيم، حقوقي را ميگيرند که در تهران دريافت ميکنند و مبلغ اضافهاي به آنها پرداخت نميشود؛ ضمن اينکه تعداد زيادي از اين عزيزان بدون اينکه حقوقي هم بگيرند، داوطلبانه در دفاع از حرمين حضور مييابند؛ لذا طرح سخناني مبني بر پرداخت حقوق ميليوني به مدافعين حرم، حرفهايي بي ربط است؛ که عدهاي نيز به اين شايعه دامن ميزنند.
سردار يزدي ادامه داد: از سوي ديگر هر کس چنين ادعايي دارد، آيا حاضر است براي دريافت يک ميليون تومان يک انگشت خود را قطع کند؟ پس مقايسه کردن تلاشها و مجاهدتهاي رزمندگان ما با مزدوران تکفيري، صهيونيستي و آمريکايي، نهايت بي انصافي در حق اين عزيزان است.
وي همچنين در پاسخ به اين سوال که چرا اقدامات صورت گرفته براي شناساندن و معرفي تلاشهاي مدافعين حرم بسيار ناچيز است، بيان داشت: اين اقدام بايد توسط فعالان فرهنگي و رسانهها صورت گيرد؛ اما با اين وجود ما هم نتوانستيم حق مطلب را در رابطه با مجاهدت مدافعين حرم انجام دهيم؛ به عبارت ديگر در تبيين حرکت اين مدافعان اهل بيت(ع) و در ارزشگذاري حرکت آنها کمتوجهي کرديم؛ که اميدواريم بعد از اين موضوع با دقت بيشتري پيگيري شود.
ـ
ولايت مطلقه ناپب صالح حضر...
ما را در سایت ولايت مطلقه ناپب صالح حضر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : a40knf بازدید : 148 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 22:38