فرقه ضاله بهائيت و انحرافات پنهان و عيان آن

ساخت وبلاگ

فرقه ضاله بهائيت -ازمنظر انحرافات عيان و پنهان


 



بنيان گذار فرقه بابيه، سيد علي محمد شيرازي است او ملقب به باب بود يعني دروازه ارتباط با امام زمان عليه السلام. از اين جهت پيروانش به بابيه معروف شدند. بهائيت، فرقه‏اى است منشعب از آيين بابى، که خود برخاسته از مکتب شيخى است. از آنجايي که فرقه بهائيت هيچ نوع نشان و علامت آسماني و الهي ندارد بلکه بر اثر خواست هاي نفساني و شيطاني عده اي شکل گرفته، عقايد و باورهاي آنها نيز با اصول اديان الهي در تضاد و تناقض مي باشد. و هيچ نوع مشابهتي با اديان توحيدي ندارد و ساخته و پرداخته ي دشمنان اسلام و خصوصاً روسيه مي باشد که به قصد ضربه زدن به اسلام به وجود آمده است. سيد علي محمد باب از آغاز دعوت خود، عقايد و آراي متناقضي ابراز داشت. وي عقيده داشته که با ظهورش، آيين اسلام منسوخ و قيامت موعود در قرآن، بپا شده است؛ حسينعلي بهاء(بنيانگذار آيين بهايى) نيز در مجموع گفتارش توحيد، معاد و نبوت را کاملاً انکار نموده است و بندگان خدا را برخلاف دعوت تمام انبياء الهي به اطاعت و خشوع از خودشان يعني ميرزا علي محمد باب و حسينعلي بهاء دعوت مي کند.
اين نوشتار مي کوشد تا ضمن بيان تاريخچه اي مختصر از فرقه بهائيت و رابطه آن با صهيونيسم به برخي از تعاليم و عقايد اين فرقه ضاله بپردازد و نيز نگاهي اجمالي به برخي از آيين ها و باورهاي بهائيان داشته باشد.


کليد وا‍‍‍‍‍ژه: باب، بهائيت، صهيونيسم، عقايد، آئين، تناقض



مقدمه:


 


ايجاد اديان و فرق ساختگي يکي از ترفندهاي مرسوم دول استعمارگر براي


به انحراف کشيدن جريان صحيح دينداري بوده است. در حقيقت هدف کلي ا


ين بوده که فرق دست ساز در نهايت جايگزين اديان الهي شده ويا


حداقل چهره اديان الهي را مشوش سازند. در حوزه يهوديت و مسيحيت اين امر


تا حد زيادي موفقيت آميز بوده و ما امروز شاهد گروهها و فرقه هاي مختلفي هستيم


که با آدابي عجيب و مناسکي غريب تر عده اي را به گرد خويش جمع کرده و ادعاي


سعادت و رستگاري براي آنان دارند.
در مقوله مهدويت نيز قريب يکصدو پنجاه سال پيش با کمک و هدايت استعمار انگليس،


گروه دست سازي با نام و عنوان بابيت و آيين بهايي در کشور ما شکل گرفت،


جهت گيري کلي بهائيت جداسازي ملت ايران از مراجع تقليد (که در عقايد شيعه، نواب


امام زمان(عج) تلقي مي شوند) و مشغول کردن آنان به مکتبي ساخته بشربود. مکتبي


که جنبه هاي غير عقلاني آن بر جنبه هاي عقلانيش فزوني داشت و بتدريج از صحنه هاي


زندگي اجتماعي و سياسي خارج مي شد و در نهايت گرايش به اين ايدئولوژي موجب


جدا شدن مردم از دين و دينداري گرديد و پيوستن به مکاتب غير ديني را تسهيل مي نمود.


هدف اصلي مجموعه حاضرنيز، بيان زمينه‏ها، عوامل و مراحل شکل‏گيرى جريان بهائيت و آشنايي با عقايد آنان ميباشد.


 


 


با ذکر اين مقدمات وارد بحث اصلي شده و با تاريخچه شکل گيري اين فرقه ساختگي بيشتر آشنا مي شويم:


بخش اول: تاريخچه


 تاريخچه اي کوتاه از فرقه بهائي:
بنيان گذار فرقه بابيه، سيد علي شيرازي است.او جوان تاجري بود که در شيراز ا


دعا کرد که همه جهان در انتظارش هستند او ملقب به باب بود لقب باب از اين


جهت است که او اظهار مي کرد مقصد اصلي اش آن است که مردم را براي


ظهور کلي الهي بعد از خود آماده کند و باب يعني دروازه ارتباط با امام زمان


عليه السلام. از اين جهت پيروانش به بابيه معروف شدند. پس از مرگ سيد


کاظم رشتي، که جانشين شيخ احمد احسايي پيشواي فرقه شيخيه بود


مريدان او به دنبال جانشيني بودند. سيد علي محمد در اين موقعيت خود


را باب امام دوازدهم معرفي کرد و برخي از پيروان سيد کاظم هم از او تبعيت


کردند سيد علي محمد به تدريج ادعاي مهدويت و سرانجام نبوت نمود؛ البته


ادعاى الهيت او به بعد از اين ادعا باز مى‏گردد، که نام خويش را با استناد به


حروف ابجد معادل رب اعلى توجيه نمود.  او بعد از اين اعلام از طرف روحانيون


بزرگ شيعه طرد شد و چندين بار تـوسط حـکومـت وقـت دستـگير و هر دفـعه


از گـذشـته خـود ابـراز ندامت نمود لکن هر بار توبه را مي شکست و دوباره تبليغ


را شروع مي نمود. در سال 1263 يک نشست تاريخي در حضور ناصرالدين ميرزا


که در آن هنگام وليعهد بود و روحانيون آن دوره و باب صورت گرفت و سوالاتي از


باب پرسيده شد که او به هيچکدام از اين سوالات نتوانست به درستي پاسخ


دهد و جوابهاي وي که ادعاي مهدويت مي کرد بسيار نابخردانه بود. متن اين


نشست و توبه نامه وي هنوز در موزه مجلس شوراي اسلامي موجود مي باشد


به طوري که بعدها خود بهاييان سعي در پنهان کردن آن سند تاريخي داشتند


تا اينکه چندي بعد در ميدان عمومي تبريز به فرمان امير کبير تير باران شد. و


جسدش به گفته بهاييان در کوه کرمل مشرف بر خليج حيفا در اسرائيل مدفون


گرديد که در بين بهاييان به نام مقام اعلي معروف شده است .
فرقه بهائيه منشعب از فرقه بابيه است و بنيان گذار آن ميرزا حسينعلي


نوري معروف به بهاءالله است. او از خانواده نجبا و اشراف ايران بود که نسب


او به پادشاهان ساساني مي رسيد. او از پيروان و مبلغان باب بود و برادر


کوچکتري هم به نام ميرزا يحيي (صبح ازل) داشت که ادعا مي کرد طبق


وصيت نامه باب جانشين اوست و از اين رو پس از مرگ باب عده اي او را


جانشين باب دانستند لکن به جهت سن کم ميرزا حسينعلي زمام کارها را به دست گرفت.


 


از آنجا که باب به ظهور فردي پس از خود با مقام (من يظهر الله) نويد داده بود


افراد زيادي ادعاي چنين مقامي کردند که توسط بهاء الله و ميرزا يحيي کشته


شدند و از اينجا نزاع اصلي در ميان بابيان آغاز شد. بابي هايي که ادعاي


حسينعلي را نپذيرفتند و بر جانشيني يحيي باقي ماندند ازلي نام گرفتند و


پيروان حسينعلي (بهاء الله) بهائي خوانده شدند.
ميرزا حسينعلي مقامات زيادي براي خود ادعا کرد که مهمترين آنها


مقام الوهيت و ربوبيت بود. او همچنين ادعاي شريعت جديدي نمود و کتاب اقدس را نگاشت .


مهمترين کتاب بهاء الله ايقان بود که در آخرين سالهاى تبعيدش در بغداد نوشته است .


از بغداد هم به استانبول و از آنجا به ادرنه و بالاخره به عکا واقع در اسرائيل تبعيد شد


و برادر وي ميرزا يحيي هم به قبرس تبعيد گرديد که هم اکنون نيز بعضي از پيروانش که به نام ازلي نام گرفتند در آنجا زندگي مي کنند.


 


پس از مرگ ميرزا حسينعلي که در بهجي در شمال عکا رخ داد پسر بزرگش عباس افندي ملقب


به عبدالبهاء جانشين وي شد. او سفرهاي متعددي به اروپا و آمريکا کرد و در اين سفرها با


انگلستان رابطه نزديکي پيدا کرد بطوري که لقب Sir را از دولت انگلستان دريافت کرد . پس از


عبدالبهاء شوقي افندي فرزند ارشد دخترش بنا به وصيت وي جانشين او شد. او فارغ التحصيل


دانشگاه بيروت و آکسفورد بود و نقش عمده اي در توسعه بهائيت داشت و نامبرده فرمان تاسيس


بيت العدل اعظم را در سال 1963 صادر کرد. اين مرکز در دامنه کوه کرمل قرار دارد و متشکل از يک


هيئت 9 نفره است که هر پنج سال يکبار عوض مي شوند و مرکز اداره امور بهائيان در سراسر جهان است.


عبادتگاههاي آنها به مشرق الاذکار معروف است. هرچند از نظر هندسى هريک از بناها


با يکديگر مختلف هستند ولى از لحاظ معمارى يک اصول کلى در آنها مراعات مي شود-


همه داراى 9 طرف و يک تالار مرکزى گنبد مانند هستند.


 




بهائيت در عصر مشروطيت:


 
از زمان شيخ احمد احسايي( پيشواي بزرگ و بنيانگذار فرقه شيخيگري) تا انقلاب مشروطيت،


يعني حدود 90 سال، شاهد بروز و ظهور فرقه هاي متعددي بوديم که نامدارترين آنها عبارتند


از شيخيگري، بابيگري، ازليگري و بهائيگري. در سالهايي که زمزمه قانون و مشروطه برزبانها


جاري شد، اين فرقه ها انشعابات متعددي را پشت سرگذاشته و تنها شيخيگري و بهائيگري،


آن هم به سبب حمايت کانونهاي استعماري، محلي از اعراب داشتند و برسرپا مانده بودند.


 


 


بسياري از پژوهشگران و نويسندگان تاريخ که با نگرشي اسلامي به انقلاب مشروطيت نگاه مي کنند،


بابيگري و بهائيگري را يکي از عمده ترين عوامل انحراف آن مي دانند. در اين دوران شاه در رأس دولت


و روحانيت راهبر و پيشاهنگ ملت بودند. در اين ايام، دولت به خاطر مديريت نادرست و سوءاستفاده


دولتمردان در اوج فساد و از لحاظ مالي بسيار ضعيف بود. مطالبات آزاديخواهانه مردم رو به تزايد


داشت و روي هم رفته دو خط فکري خاص اين خواست و نهضت را تغذيه مي کردند. يکي علما و


روحانيون که اصلاحات اجتماعي – مذهبي را خواستار بودند و تشويق مي کردند و ديگري


روشنفکران و تحصيلکردگان فرنگ رفته و به طورکلي غرب زده که الگوهاي دموکراسي اروپايي را براي ايران مي خواستند.


 


اما تفکر غالب، تفکر اسلامي بود. مورخان و کارشناسان غربي همچون خانم پروفسور آن لمبتون جاسوس ان


 


گليسي در ايران براين اعتقادند که در آن ايام مردم، ايران را «کشور اسلام»


و شاه را هم «پادشاه اسلام» مي خواندند. و پيش از انقلاب مشروطيت يک


حرکت آزاديخواهانه و نوگرايانه توسط ميرزاملکم خان ناظم الدوله و سيدجمال الدين


اسدآبادي در ايران شروع شده بود و اين جنبش که عليه فساد و استبداد داخلي و


نفوذ خارجي بود به جنبشي ملي و اسلامي تبديل شد.


 


البته دور از انتظار نيست که خانم «آن لمبتون» که پيوند و ارتباطاتش با آژانسهاي


جاسوسي انگلستان اثبات شده است، مي کوشد تا حرکت ميرزا ملکم خان نظام ا


لدوله که از سوي «گراند لژ اسکاتلند»، يعني سرزمين مرجع فراماسونري جهان،


هدايت مي شود و اهدافي جز برنامه هاي استعماري ندارد، را حرکتي آزاديخواهانه قلمداد نمايد.
 پس از ترور ناصرالدين شاه و آغاز سلطنت مظفرالدين شاه خواست و مطالبات مردم شدت


بيشتري به خود گرفت. به استناد مدارک تاريخي، مردم از آغاز حرکت بيدارگرانه که منجر به


مشروطيت شد، خواستار «عدالتخانه» بودند. يعني به وجه اسلامي ماجرا بيشتر


اهميت مي دادند و مي خواستند تا اين عدالتخانه ها بر مبناي معيارهاي اسلامي اداره شود.
اگر به جريان مبارزه و طرح مطالبات مردم در آن ايام به دقت نگاه کنيم، مي بينيم


که عبارت مشروطيت درست بعد از بست نشيني در سفارت انگليس برلب هاي مردم


نشست و مبلّغان و کوشندگان اين راه هم همانگونه که گفته شد، روشنفکران و


تحصيلکردگان غرب رفته يا روشنفکران سکولار يا بابي مسلک بودند.


 


 


يکي از مهم ترين فعالان در اين عرصه ميرزاملکم خان ارمني – پدر فراماسونري ايران


– است و از ديگر افرادي که در اين زمينه تلاش و فعاليت بسيار داشتند و با مقالات


و نوشته هاي خود سعي در تبليغ مشروطيت و دموکراسي از نوع غربي آن مي کردند،


بايد از افرادي چون ميرزاآقاخان کرماني و شيخ احمد روحي نام ببريم که به اتهام دخالت


درترور نافرجام «ناصرالدين شاه» به دستور محمدعلي ميرزاي وليعهد در تبريز کشته شدند.


نکته جالب و در خور توجه پيرامون ميرزاآقاخان کرماني و شيخ احمد روحي اين است


هردو پيرو فرقه ضاله «باب» و داماد ميرزا يحيي صبح ازل – سرکرده فرقه «بابي هاي


ازلي» و برادر بهاءالله – بودند. براين گروه بايد نام ميرزا يحيي دولت آبادي را هم افزود.


او هم از گروه بابيان مشروطه خواه و فعالان نهضت مشروطه خواهي در ايران بود.


ميرزا يحيي دولت آبادي در خانواده اي بابي به دنيا آمد و پدرش مأمور و نماينده امور


حسبيه ميرزا يحيي صبح ازل در ايران بود و هرساله وجوهات به اصطلاح شرعيه


«بابي ها» راجمع آوري مي کرد و براي «ميرزا يحيي صبح ازل» به قبرس مي فرستاد.


 


آنچه به عنوان نتيجه اين بحث عايد مي گردد اين است که در حقيقت انقلاب مشروطيت


را روحانيون مسلمان به ثمر رساندند اما اين انقلاب در نيمه راه توسط عده اي از روشنفکران


سکولار بابي و بهايي از مسيراصلي خود خارج شد و سرانجام آن به ديکتاتوري رضاخان رسيد.
به طورکلي در انقلاب مشروطيت تغييرساختار دولت و تبديل ديکتاتوري به شکلي از حکومت


عادلانه هدف مردم بود. تا آن زمان نظريه مدوني در مورد حکومت اسلامي وجود نداشت


ولي روش دموکراسي غربي طرحي آماده و آزمايش شده در کشورهاي اروپايي بود. به


همين سبب با فشار روشنفکران غرب زده بويژه پيروان بابيگري و بهاييگري، مشروطه جايگزين تفکر عدالتخواهانه اسلامي شد.


بهاييت در عصر پهلوى:


 


 


رضاشاه، نظامى جسورى بود که با کمک انگليسى‏ها دست به کودتا زد و با حيله و نيرنگ


به پادشاهى رسيد. او که از اصالت خانوادگى بهره‏اى نداشت، نام “پهلوى” را براى خاندان


خود برگزيد و چنين وانمود کرد که در پى تجديد عظمت گذشته ايران باستان است. اما در واقع،


بزرگ‏نمايى تاريخ ايران باستان براى رضاشاه به نوعى مبارزه طلبيدن اسلام بود. او مى‏دانست


که نمى‏تواند قدرت اسلام را در حکومت خويش هضم کند، لذا سعى داشت تا با خلق


ايدئولوژى براى حکومت خود، اسلام را تضعيف نمايد. آغاز حکومت رضاشاه مصادف با


رهبرى شوقى‏افندى، رهبر بهاييان بود و به نظر مى‏رسد که شاه نظر بسيار مساعدى


نسبت به اين فرقه داشت، به طورى که يکى از افسران بهايى را به عنوان آجودان مخصوص وليعهد خود انتخاب کرد.


 


در دوران پهلوى، جنبش بهاييت به يکى از شاخه‏هاى بسيار با نفوذ در تشکيلات


سياسى دولت و به تبع آن، ساختارهاى فرهنگى و اقتصادى کشور تبديل شد.


رضاشاه از اين جريان در جهت سياست دين‏زدايى و روحانيت‏ستيزى خود نهايت


استفاده را برد و اين مقابله نيز تا کشف حجاب، که از احکام ضرورى دين اسلام است


پيش رفت. به اين ترتيب، دشمنى ميان بهاييان و حکومت مرکزى در دوره پهلوى از ميان


رفت و برعکس به همکارى ميان آنها عليه دين اسلام انجاميد.


 


نفوذ عناصر بهايى در دستگاه حکومت در عصر پهلوى دوم بسيار زياد شد.


محمدرضاشاه که علاوه بر فقدان اصالت خانوادگى از جسارت پدر هم بهره‏اى


نداشت، در ميان اطرافيان خود، بهاييان را بيش از همه شايسته اعتماد مى‏دانست


و لذا از آن پس، نقش عناصر بهايى در حکومت از حالت غيرعلنى عصر رضاشاه


خارج گرديده و بسيارى از مناصب و شغل‏هاى مهم و حساس، در اختيار آنها قرار گرفت.
با اين حال، هنوز نفوذ و محبوبيت دين اسلام در ميان مردم پا برجا بود و درست


در زمانى که شاه و اربابان انگليسى و آمريکايى‏اش فکر مى‏کردند که ديگر دين


و روحانيت در ايران کمرنگ شده است، ظهور زعيم عالى‏قدر شيعه، حضرت


امام خمينى(ره) و حماسه عظيمى، چون 15 خرداد 1342 تمام معادلات را در صحنه سياست ايران بر هم زد.


 


شاه، ديگر حاضر نبود که به هيچ قيمتى، حتى سرکوب خونبار قيام 15 خرداد،


در مقابل خواسته‏هاى روحانيون و مردم تسليم شود، لذا تصميم گرفت تا براى کنترل


نيروهاى مخالف، به عناصر بهايى قدرت بيشترى داده و آنها را به طور علنى،


بى هيچ ابايى، در دستگاه دولتى خود به کارگيرد.
از جمله مهره‏هاى بهايى، که پس از سرکوب قيام 15 خرداد در بخش‏هاى


مختلف سياسى، اقتصادى و هنرى کشور حضور پيدا کردند، مى‏توان به افرادى،


چون هژبر يزدانى (سرمايه‏دار )، ثابت پاسال (رييس راديو تلويزيون)، فرخ‏رو پارسا


( وزير آموزش و پرورش )، دکتر شاهقلى ( وزير بهدارى )، تيمسار ايادى و پرويز ثابتى (معاون ساواک)، اشاره کرد.


Image result for ?تصاوير راجع به فرقه بهائيت?‎


اما برجسته‏ترين مهره بهايى، که توانست در مصدر نخست‏وزيرى قرار بگيرد –


و در دوران صدارتش، تعلق او به بهاييت شهرت وسيع يافت – “اميرعباس


هويدا” بود. در دوران نخست‏وزيرى هويدا، بهاييان بيش از پيش به مراکز حساس


کشور دست انداختند. طرفداران اين فرقه در عصر پهلوى دوم منابع اطلاعاتى


و جاسوسى انگلستان در ايران به شمار مى‏آمدند. آنان در تضعيف اقتصاد کشور


نيز نقش داشتند و اجناسى را که در ايران ارزان‏تر توليد مى‏شد، از خارج وارد مى‏کردند.


 


 


اعتماد محمدرضا شاه به بهاييان باعث شد تا آنها از موقعيت به دست آمده براى


کسب ثروت و قدرت بهره‏بگيرند. مرکز بهايى‏گرى در اسراييل قرار داشت و آنها با


تشکيلاتى بسيار منظم و گسترده، با اين مرکز در ارتباط بودند، که به همين مناسبت،


غير از نفوذ دولتى، آنان با داشتن ارتباط با کشورهاى خارجى، به خصوص اسرائيل


و انگلستان در جهت تضعيف اقتدار دولت و اقتصاد کشور در راستاى منافع بيگانگان


عمل مى‏کردند و اقدامات خائنانه اين گروه عليه مصالح ملت و مملکت، از جمله


عواملى بود که به برانگيخته شدن خشم مردم و انفجارى به نام انقلاب اسلامى در سال 1357 انجاميد.


 


 


بخش دوم: بهائيان و صهيونيسم
تروريسم سياسى؛ مشخصه بهائيان:  
تروريسم سياسى در تاريخ معاصر ايران از اواسط دهه 840 م (1260 ق)،


با بابى‏گرى آغاز شد و چنان با بابى‏گرى پيوند خورد که در دوران متأخر قاجار،


نام “بابى ” و “تروريست” مترادف بود. بابى‏ها ترور اميرکبير را طراحى‏کردند و


در شوال 1268 ق، به ترور نافرجام ناصرالدين شاه دست زدند. از آن پس اين


شيوه در ايران تداوم يافت و بويژه در دوران انقلاب مشروطه و پس از آن اوج گرفت.


بهائيان در عتبات نيز بيکار نبودند و سيد اسدالله مازندرانى در عتبات به جرم سوءقصد


به آيت الله خراسانى گرفتار شد.  بعدها عمليات خود را در قالب گروه جديدي به نام


کميته مجازات آغاز کردند و به چند فقره قتل، همراه با انتشار اعلاميه هايي دست


زدند که بازتاب اجتماعي و سياسي فراوان داشت.
  در ادامه نيز تا انقلاب اسلامى ايران، اين فرقه براى رسيدن به مقاصد سياسى خود،


بارها عليه شخصيت‏هاى علمى، مذهبى و سياسى ايران دست به توطئه زدند.


 


در هم تنيدگي با جامعه صهيونيستها:



اشتراکات فکرى فراوانى ميان بهائيان و صهيونيست‏ها به چشم مى‏خورد،


که از جمله آنها، ستاره پنج‏پر است، که ازعلائم اصلى بهائيان و از نمادهاى


اسرائيل و شيطان پرستان مى‏باشد.  توجه فرقه ضاله بهائيت به اسراييل


و صهيونيسم تاحدي است که شوقي رباني سومين پيشواي اين فرقه يکي


از مهم ترين وظايف شوراي بين المللي بهائيان را رابطه با دولت اسراييل قلمداد


مي کند. وي همچنين در نقشه ده ساله اش، حمايت از دولت اسراييل رابرهمه


دولتهاي جهان ترجيح مي دهد.  و به بهائيان فرمان مي دهد که به تشکيل


محافل روحاني و ملي بر مبناي قوانين و مقررات دولت اسرائيل اقدام نمايند:


«در ارض اقدس، بر حسب قوانين و مقررات حکومت جديد التأسيس. . . ا


ينگونه محافل را به وجود آوريد». و حال آنکه در تشکيل همين محافل در


کشورهاي ايران، عراق، انگلستان و آلمان، رعايت قوانين و مقررات اين دولت ها را مطرح نمي کند!


Image result for ?تصاوير راجع به فرقه بهائيت?‎


اين حمايت هاي آشکار و قوي از دولت اسرائيل، سبب شد تا «فرمان نيويج»،


يکي از مهره هاي مهم دولت اسرائيل، فرقه مجهول و منحرف «بهائيت» را در


رديف اسلام و مسيحيت و يهوديت قرار داده و آن را يک «دين جهاني و بين المللي» بنامد:


«اکنون فلسطين را نبايد في الحقيقه منحصراً سرزمين سه ديانت محسوب داشت، بلکه بايد


آن را مرکز و مقر چهار ديانت به شمار آورد، زيرا امر بهائي که مرکز آن حيفا و عکاست و اين


دو مدينه زيارتگاه پيروان آن است، به درجه اي از پيشرفت و تقدم نائل گشته که مقام ديانت


جهاني و بين المللي را احراز نموده است، و همان طور که نفوذ اين آئين در سرزمين مذکور


روز به روز رو به توسعه و انتشار است، در ايجاد حسن تفاهم و اتحاد بين المللي اديان


مختلفه عالم نيز عامل بسيار مؤثري به شمار مي آيد».


 


 
روحيه ماکسول (آخرين رهبر فرقه بهائيت) و همسر شوقي مي گويد:


«من ترجيح مي دهم که جوانترين اديان(بهائيت) از تازه ترين کشورهاي


جهان(اسرائيل) نشو و نما نمايد و در حقيقت بايد گفت آينده ما يعني


(بهائيت و اسرائيل) چون حلقات زنجير به هم پيوسته است. »
بهائيان، کشور ايران را مهد وخاستگاه فرقه بهائيت مي دانند و سعي بليغ و


جد وجهد وافر براي انجام تبليغات بهايي گري در ايران داشته و دارند. اما آنها


از ديگر نقاط جهان نيز غافل نبودند و حتي در بسياري از سرزمين ها با دعوت


رسمي دولت هاي استعمارگر، مبلّغان خود را بدان سرزمين ها مي فرستادند.


 


بي شک هدف استعمارگران از طرح و حمايت از بهائيان ايجاد تشتت و چندپارگي


در ميان مسلمين و تبديل آنها به گروههاي متخاصم و جزاير تک تک و بي رابطه


و درگيرساختن آنان در جنگ هاي عقيدتي بود.
لازم به ذکر است که يکي از عوامل پيشرفت بهائيان، تظاهر آنان به اسلام در ملاء


عام بوده است. به عنوان نمونه عباس افندي پس از مرگ بهاء، ابتدا باب هر نوع تبليغي


را مسدود کرد و همراه افراد ديگر فاميل، در لباس مسلماني به انجام مراسم مذهبي


اسلامي مشغول شد و به نحوي در اين ظاهرسازي ها رعايت جوانب را در نظر داشت


که کمتر کسي احتمال ضعف ايمان مسلماني آنان را مي داد. چه رسد به خروج


از اسلام و نفي همه ارزش هاي اسلامي.


 



اتحاد بهائيان و صهيونيستها:


 
 بهائيان علاقه و روابط ويژه اي با دولت اسراييل داشته اند و براساس همين علاقه با


تجارصهيونيست نيز متحد هستند و در مبارزه عليه جمهوري اسلامي ايران به صورت همگام عمل مي کنند.
 پس از تشکيل دولت غاصب اسراييل سران جريان صهيونيسم، بهائيت رابه عنوان دين


به رسميت شناختند و اجازه دادند تا نخستين معبد بزرگ


 


بهائيان به نام «مشرق الاذکار»  در آنجا ساخته شود: «موقوفات بين المللي


بهايي برصفحه جبل کرمل با امضاي قراردادي با مقامات اسراييلي براي ابتياع


قطعه زميني به مساحت سي و شش هزار مترمربع واقع در رأس جبل کرمل


جنب غار ايليا به مقدار زياد افزايش يافته. همچنين با تملک نقطه اي که به قدوم مبارک


حضرت بهاءالله متبرک و محل نزول لوح کرمل بود، به قيمت يکصدوهشت هزار دلار خريداري


گرديد وقرار شد اولين مشرق الاذکار ارض اقدس برآن ساخته شود. . . »


 


نقشه اين معبد بهائيان و نيز گور بهاءالله و سيدعلي محمد باب توسط يکي از اساتيد بهايي دانشکده معماري دانشگاه تهران به نام دکترعباس امانت تهيه و با صرف دهها ميليون دلار زير نظر او ساخته شد.
به دليل وجود گور بهاءالله و عباس افندي وشوقي افندي (رباني) و نيز بزرگترين


معبد بهائيان در اسراييل، همواره بهائيان در شمار افرادي قرار داشتند که خواستار


برقراري رابطه رسمي بين ايران و اسراييل بودند و حتي شايع است تاجري که


وسيله پرداخت رشوه 400 هزار دلاري به ساعد مراغه اي در ازاي ايجاد رابطه با اسراييل را فراهم آورد، بهايي بود.


 


بهائيت به مثابه يک حزب صهيونيستي:
 شوقي افندي در زمان حيات خود به بهائيت صورت تشکيلات حزبي داد و


در هر شهر محفل ويژه بهائيت به وجود آورد و در بسياري از کشورها اين


محافل بهائيان را به صورت محافل مذهبي و يا شرکت هاي تجارتي به ثبت رساند.


روحيه ماکسول همسر شوقي افندي در اين مورد مي نويسد: «ميل مبارک آن است


که. . . محفل را به اسم جمعيت ديني واگر نشد به عنوان هيئت تجارتي تسجيل نمايند. »


 


بسياري از کارشناسان بر اين اعتقادند که اگر بهائيت توانسته است تاکنون برپا بماند


به سبب همين نظام کنترل اجتماعي بود. در زمان شوقي افندي هرکس برخلاف


اراده مرتکب عملي مي شد، ابتدا از اين تشکيلات اخراج مي گرديد. به اين مرحله


«طرد اداري» مي گفتند و اگر آن شخص در مخالفت خويش ايستادگي مي کرد، او


را از جامعه بهائيت طرد مي کردند که آن را«طرد روحاني» نام گذاشته بودند.


 


البته بهائيان در کنار اين طردها که نسبت به افراد متخلف داشتند و با برخوردهاي


خشن و سنگين همراه بود نسبت به جامعه پيروان خود بسيار حساس بوده و به


عنوان پشتيباني هميشه در صحنه، در تمام زمان ها و مکان ها حضور داشته اند.
 حضرت امام خميني «قدس سره» در سال 1321 ضمن انتقاد از سکوت جامعه


مسلمانان نسبت به ظلم ها و مشکلات مسلمين، خصلت وحدت و اتحاد بهائيان


را مورد اشاره قرار داده و خطاب به مؤمنين مي فرمايند: «خوب است دينداري را دست


کم از بهائيان ياد بگيريد که اگر يک نفر آنها در يک ده زندگي کند، از مراکز حساس آنها


با او رابطه دارند و اگر جزئي تعدي به او شود، براي او قيام کنند».


 



بخش سوم: تعاليم و تناقض ها


برخي از تعاليم بابيت:     
– واجب است انهدام و نابودي تمام ابنيه و بقاع روي زمين از کعبه و قبور


انبيأ و ائمه و تمام مساجد و. . . هر بنايي که به نام ديانت ساخته مي شود.


 


– واجب است بر سلاطيني که به دين باب روي مي آورند، خانه علي محمد


باب در شيراز را که در آن تولد يافته و زندگي کرده، به گونه اي خاص بنا کنند


که از بيرون نود و پنج درب داشته باشد و از ميان نود درب و آنقدر وسعت داشته باشد


که تمام شيراز را دربر گيرد و زماني که اهل دنيا به حج بابيگري مي روند گنجايش آن


را داشته باشد. علاوه بر آن خانه شيراز که «کعبه» مي شود، هيجده بقعه رفيع ديگر


بر قبر هيجده حروف حي که مؤمنين او هستند بنا نمايند. . . .


 


– حج کعبه شيراز بر تمام مردان پيرو باب واجب است و نيز بر همه مردان و زنان شيراز.
– سال 19 ماه، ماه 19 روز، روزه 19 روز و روز عيد فطر اول نوروز است!
– ازدواج با محارم غير از زن پدر، حلال مي باشد.
– معاملات ربوي آزاد و حلال است.


 


– حجاب زنان ملغي مي باشد (و بي حجابي آزاد و حلال).
– تمام کتب ديني و اخلاق و ادبي و علمي بايد محو و نابود شوند!


تنها کتاب «بيان» معتبر مي باشد و با وجود آن، نبايد به کتب و آيات و تفاسير


و دليل و برهان هاي ديگر رجوع نمود و به آنها ايمان آورد!
– دخالت در سياست ممنوع مي باشد.  – حقوق و وظائف شرعيه بر دو قسم است،


قسمي مانند نماز و روزه و … فردي و شخصي است و قسمي مانند شرکت در انتخابات


محافل روحانيه و امور عمومي امري وظيفه اجتماعي است.


 


در قسمت اول انجام فرائض شرعيه از ابتداي سن بلوغ که اول شانزده سالگي است بر دختر


و پسر متساوياً فرض و واجب است و در قسمت دوم انجام تکاليف اجتماعي پس از پايان بيست


و يک سالگي و ورود به بيست و دو سالگي که سن بلوغ اجتماعي آن هم بر پسر و دختر متساوياً واجب است.


 


«عبدالبهأ» در مورد تفاوت حقوقي مردان و زنان در فرقه بهائيت مي گويد:


«در شريعت… نسأ و رجال در جميع حقوق متساويند مگر در بيت العدل عمومي


زيرا رئيس و اعضاي بيت العدل به نص کتاب رجالند.. »


 


منابع و مأخذ:
1)    مجموعه رهنمودهاي امام خميني، صحيفه نور،جلد اول، چاپ اول، 1361.
2)    رمزي طبسي، محمد حسن؛ فتنه باب و بهاء، چاپخانه گلبرگ، چاپ اول، 1387.
3)    مهتدي، فضل اله؛ خاطرات صبحي درباره بهائيگري، چاپخانه علميه تبريز، چاپ چهارم، 1351.
4)    مرداني، محمد؛ خلاصه همراه در احوالات باب و بهاء، چاپخانه سپهر، چاپ دوم، 1384.
5)    فردوست، حسين؛ خاطرات ارتشبد سابق حسين فردوست، ج 1، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‏هاى سياسى، 1385.
6)    جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قبيله حيله، رمضان 1429
7)    اقتصاد مراغه اي، صالح؛ به اهتمتم علي امير مستوفيان، ايقاظ (بيدار کننده بهائيان)، تهران، نشر راه نيکان، 1388.
8)    زاهد زاهدانى، سعيد؛ بهائيت در ايران، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامى، چاپ اول، 1380.
9)    افراسيابى، بهرام؛ تاريخ جامع بهائيت، تهران، انتشارات سخن، 1368.
10)    رائين، اسماعيل؛ انشعاب در بهائيت، مؤسسه تحقيقي رائين.
11)    شهبازى، عبدالله؛ فصلنامه تاريخ معاصر ايران، شماره 27، پاييز 1382.
12)    نجفي، سيدمحمدباقر؛ بهائيان.
13)    افندي، عباس؛ (عبدالبهأ)، قرن بديع، جلددوم، چاپ مصر
14)    روحيه خانم ام البهأ، ترجمه ابوالقاسم فيض، گوهر يکتا در ترجمه احوال مولاي بي همتاي ما، به نقل از بهائيت در ايران
15)    نوري، يحيي؛ خاتميت پيامبر اسلام و ابطال تحليلي بابيگري، بهائيگري، قاديانيگري، جامعه عمومي دنيا، از انتشارات لجنه جوانان بهايي طهران، 1338 شمسي.
16)    اعلمي حائري، محمد حسين؛ دائره‏المعارف الشيعيه العامه، ج 6.
17)    مصباح، محمد تقي، آموزش اصول عقايد، مرکز چاپ و نشر سازمان تبليغات، يازدهم، 1373، قم.
18)    خندق آبادي،‌ جامعه جعفريه،کتابفروشي و چاپخانه پامنار، 1335 هـ.


 


پژوهشگرو محقق:کيوان گيتي نژاد (حيدري)

ولايت مطلقه ناپب صالح حضر...
ما را در سایت ولايت مطلقه ناپب صالح حضر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a40knf بازدید : 188 تاريخ : چهارشنبه 23 فروردين 1396 ساعت: 14:41